سفارش تبلیغ
صبا ویژن

الهی بلاگ

گاه گاهی یاد دوست

بسم الله الرحمن الرحیم

کسی بی تو شبی را صبح نگرده لیک کم نیستند آنانی که پنداشتند شبی با خود بوده اند و دور ز چشمان همیشه باز و بیدارت.

شبی هرگز نیامد که خودش از راه به موعودش رسیده باشد و تنها توئی که راهی اش کردی برای راحتی بندگانت از پی یک روز گرم و سخت طولانی.

شبی تاریک نبود الا بفرمان تو از روی وفا و مهر بسیارت برای بندگان زشت و زیبایت که امیدوار باشند از پی هر شب دوباره روز خواهد گشت و خورشید درخشان باز لبخندی به روی هر کسی از نو بخواهد زد.

شب آمد تا چشم شاید لحظه ای بیدار گردد از پی روزی پر از نقش و نگار ، بی یاد یار مهربان و حق که هرچه دیده بیند لطف رب العالمین است.

پس خدایا چشم غافل را که غیر تو ببیند یک  شبی چون هست هزار ماهش بهاء از من بگیر و چشم حق بین جای آن ده.


نوشته شده در یکشنبه 92/5/6ساعت 10:36 عصر توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

یا رب تو چه عشقی که ز تو عشق شد  آغاز و پر از راز به نام همه عشاق در این شهر و در آن شهر و همه شهر نمودار و پدیدار که عشق اوست فقط عشق الهی .

عشق است غم عشق تو ای صاحب دلداری و دلبازی و غمبازی عشاق که بی عشق تو هر کس که در این راه قدم زد سر و پایش بشکست و ز رخ یار ندید هیچ خط و خال و نشانی.

عشق است نگاهت چه به روز یا شب تار سوت و کور.

کورست هر آنکس چو ندید رنگ رخت ای همه تو خالق رنگهای دو عالم که ز تو رنگ به رنگ و خط و خال و نقشه ها بوم به بوم ، سفره به سفره همه جا هدیه شده سوی خلائق بهر افطار.

عشق است غم عشق تو ای عاشق عشاق...


نوشته شده در پنج شنبه 92/5/3ساعت 1:41 صبح توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی میشود یک شب سراغم را بگیری

الهی میشود یک شب دلم را بهر خود یکجا بگیری

الهی کی شود این جان من قربانی خواهی

الهی روزگارم هرچه بد باشد ولی خوبم توئی تو

الهی خوب خوبان تا همیشه خود توئی توئی

الهی من بدم اما تو خوبی بی نهایت

الهی حد و مرزی نیست بهر خوبی تو

الهی هر که گفت بیچاره ام حتماً ندیدت

الهی هر که دیدت دیگر از گفتن بیافتد

الهی هر که را دیدی به دام عشقت افتد


نوشته شده در چهارشنبه 92/5/2ساعت 1:26 صبح توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا قلب من را خانه خود خواستی و من داده ام قلبم به دشمن

خدایا دشمنم را دور کردی بارها و اما من نیز بارها سوی دشمن رفته ام

خدایا تو فقط من را برای خیر من خواسته ای و دشمنانم بهر خیر خود مرا بگزیده اند

خدایا آب و باد خاک و نانم از تو و دستم به دست دشمنت

خدایا روی دیدارت ندارم از غمت

خدایا وقـت دیداری بـده

خدایا چشم بیداری بده

 


نوشته شده در جمعه 92/4/28ساعت 2:37 صبح توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی دنیا چه زیباست اگر نقسم  گذارد

الهی نفس خود بین مانع نیکی به غیر شد

الهی خودپرستی سد محکم شد برای حق پرستی

الهی خودپرستان هرچه غیر از خود ببینند را عدو خوانند

الهی ما همه از تو پدیدار گشته ایم اما فقط از خود شویم راضی

الهی کاش یک شب وقت تنهائی مرا از خودپرستی ها رها سازی


نوشته شده در پنج شنبه 92/4/27ساعت 3:45 عصر توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوندا پرده بین و من و تو این منم من

خداوندا منم پرده میان دیدن تو

خداوندا هر آنوقت با تو هستم من فراری ست ، که با تو من دگر با تو یکی هست

خداوندا من از دست من خود خسته هستم که بی تو هر کجا ماندم، اسیر این من هستم

خداوندا من از تو آمدم پس من چه حرفی ست؟

خداوندا « هو الله احد » خوب حرف و بحثی ست

خداوندا عجب صبری تو را هست، که من را آفریدی ، من شنیدی!

خداوندا بگیر من را ز من تا با تو باشم ، که بی تو هرچه باشم من کم هستم.


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/26ساعت 11:48 عصر توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی نامه ام پایم ببسته ، زبان و خامه ام حرفش گسسته

الهی پای راه رفتن به من ده ، کنارت سجده کردن را به من ده

الهی  سجده گاهم هر کجا کن، به یارب یا ربی دردم دوا کن

الهی چشم عاشق بهر من ده ، که غیر روی تو هرگز نبیند

الهی دیدنم بهر تو باشد ، شنیدن یا ندیدن هم تو باشد

الهی شکر تا روز آخر ، که عشق حیدرت در سینه ها هست

الهی شکر تو از این کتابت ، کتاب حرف زیبای نگاهت

الهی مسکنم ده گوشه ای از خاک کویت


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/26ساعت 11:15 صبح توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی پیش خود گفتم ز تو چیزی نویسم ، بدیدم هرچه را چون من نویسم خود تو گفتی.

الهی حرف حرف جمله ها از توست که آمد ، پس بدانی هرچه دانم.

الهی هر کتابی هر بزرگی از تو گفته خود تو گفتی.

الهی علم بی پایان تو آخر ندارد ، قطره ای بر جان ما ریز تا نلغزیم.

الهی سوی تو باز آمدم اما نه من ، خود خواستی تا آمدم.

الهی خارج از ملکت سرائی نیست تا کسی باشد، مرا نیز نیم نگاهی ده.

الهی آنقدَر گویم الهی تا بیابم درب کویت یا الهی...


نوشته شده در سه شنبه 92/4/25ساعت 12:34 عصر توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

بارالها خواستم حرفی از دل به تو گویم ، گفت خود می داند از دل.

بارالها خواستم دل برایت باز یا همراز خوانم ، باز گفت او خود ز تو خوشتر بداند.

بارالها چشم را روزی ببستم تا تو را بینم ولی چشم گفت که بستی تا خودت بینی نه او را.

بارالها یک شبی گفتم به غیر از تو ندارم ، اما چو فردا شد بدیدی غیر بسیار دارم و تنها تو را با خود ندارم.

بارالها هرچه خواستم با تو باشم بیشتر بی تو نشستم  چونکه با تو نی که با خود هر جا نشستم.

بارالها آبروئی بر در کویت ندارم تا میان عاشقانت صف ببندم ، ابرویم ده.

بارالها سالهاست که کار تو شد شرمنده کردن ، کار من شرمندگی.

بارالها سالها دیدی چه کردم گفتی اما من ندیدم پس بیا. 

بارالها آمدم یکبار دیگر دست رنجورم بگیر...


نوشته شده در سه شنبه 92/4/25ساعت 2:36 صبح توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی قدرتم نیست بگویم یا الهی بگذر از من ، قدرتم ده.

الهی قدرتم نیست که تا درب سرایت بدوم پس قدرتم ده.

الهی من اگر مانده ز درگاه توام نه که از روی تقابل ، بلکه از ضعف من ضعیف تنهاست.

الهی اگر هر روز توبه ام را من شکستم باز نیز توبه کنان بر در عفوت می زنم مشت ، بپذیر این بد هر روزه خود را.

الهی سالها دور ز تو گشت و گذار کردم و دیدم جز تو هیچ کس نبُـود هر خانه و هر ساعت از روز.

الهی آمدم باز در این ماه ضیافت بسراغت تا که شاید پای من را به در خانه خود بندی و تا آخر بکنارت بنشینم به تماشا. ...


نوشته شده در سه شنبه 92/4/25ساعت 2:13 صبح توسط کاظم | نظرات ()
<      1   2   3      
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز