سفارش تبلیغ
صبا ویژن

الهی بلاگ

گاه گاهی یاد دوست

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود

یک هست و یکی نیست غیر از خدا هیچکسی نیست

یکی هست که صاحب هرچی که هست 

یکی هست خالق هرچی که هست

یکی هست همه ز اویند ولیکن خیلی ها بی عشق اویند

یکی هست جان ها ز اویند ، عده ای شهید شدند جان را بدادند زیرا ز اویند

یکی بود یکی نبود ، غیر از خودش هیچکس نبود

یکی بود حسین به ما داد، راه عشق و عاشقی داد 

یکی بود حسین و یاد داد ، راه بندگی به ما داد

یکی بود حسین نشان داد، راه نقش زدن به ما داد

یکی بود که عشق ما شد ، غیر او دشمن ما شد

یکی هست و غیر او نیست ، راه عاشقی جز او نیست...


نوشته شده در یکشنبه 92/4/30ساعت 4:44 عصر توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا قلب من را خانه خود خواستی و من داده ام قلبم به دشمن

خدایا دشمنم را دور کردی بارها و اما من نیز بارها سوی دشمن رفته ام

خدایا تو فقط من را برای خیر من خواسته ای و دشمنانم بهر خیر خود مرا بگزیده اند

خدایا آب و باد خاک و نانم از تو و دستم به دست دشمنت

خدایا روی دیدارت ندارم از غمت

خدایا وقـت دیداری بـده

خدایا چشم بیداری بده

 


نوشته شده در جمعه 92/4/28ساعت 2:37 صبح توسط کاظم | نظرات ()


الهی و ربی من لی غیرُک


نوشته شده در پنج شنبه 92/4/27ساعت 11:35 عصر توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی دنیا چه زیباست اگر نقسم  گذارد

الهی نفس خود بین مانع نیکی به غیر شد

الهی خودپرستی سد محکم شد برای حق پرستی

الهی خودپرستان هرچه غیر از خود ببینند را عدو خوانند

الهی ما همه از تو پدیدار گشته ایم اما فقط از خود شویم راضی

الهی کاش یک شب وقت تنهائی مرا از خودپرستی ها رها سازی


نوشته شده در پنج شنبه 92/4/27ساعت 3:45 عصر توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوندا پرده بین و من و تو این منم من

خداوندا منم پرده میان دیدن تو

خداوندا هر آنوقت با تو هستم من فراری ست ، که با تو من دگر با تو یکی هست

خداوندا من از دست من خود خسته هستم که بی تو هر کجا ماندم، اسیر این من هستم

خداوندا من از تو آمدم پس من چه حرفی ست؟

خداوندا « هو الله احد » خوب حرف و بحثی ست

خداوندا عجب صبری تو را هست، که من را آفریدی ، من شنیدی!

خداوندا بگیر من را ز من تا با تو باشم ، که بی تو هرچه باشم من کم هستم.


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/26ساعت 11:48 عصر توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی نامه ام پایم ببسته ، زبان و خامه ام حرفش گسسته

الهی پای راه رفتن به من ده ، کنارت سجده کردن را به من ده

الهی  سجده گاهم هر کجا کن، به یارب یا ربی دردم دوا کن

الهی چشم عاشق بهر من ده ، که غیر روی تو هرگز نبیند

الهی دیدنم بهر تو باشد ، شنیدن یا ندیدن هم تو باشد

الهی شکر تا روز آخر ، که عشق حیدرت در سینه ها هست

الهی شکر تو از این کتابت ، کتاب حرف زیبای نگاهت

الهی مسکنم ده گوشه ای از خاک کویت


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/26ساعت 11:15 صبح توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

توانگری شب خانه آمد دید فرزند نیست.

گفت: کجاست فرزند دلبندم.

گفتند: چون دید برایش آنچه می خواست نخریده ای قهر کرد و رفت به اتاقش.

اما چند کوچه پایین تر ...

تهیدستی شب با خستگی و خجالت به آرامی وارد خانه شد و گوشه ای ساکت نشست. با گوشه چشم دید فرزندش زیر پتو خوابیده است و تعجب کرد.

گفت: چه شده فرزندم پاره تنم زود به خواب رفته.

گفتند: چون پول نداشتی دفتر مدرسه برایش بگیری ، زود خوابید تا نبیند خجالت می کشی...


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/26ساعت 1:59 صبح توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی پیش خود گفتم ز تو چیزی نویسم ، بدیدم هرچه را چون من نویسم خود تو گفتی.

الهی حرف حرف جمله ها از توست که آمد ، پس بدانی هرچه دانم.

الهی هر کتابی هر بزرگی از تو گفته خود تو گفتی.

الهی علم بی پایان تو آخر ندارد ، قطره ای بر جان ما ریز تا نلغزیم.

الهی سوی تو باز آمدم اما نه من ، خود خواستی تا آمدم.

الهی خارج از ملکت سرائی نیست تا کسی باشد، مرا نیز نیم نگاهی ده.

الهی آنقدَر گویم الهی تا بیابم درب کویت یا الهی...


نوشته شده در سه شنبه 92/4/25ساعت 12:34 عصر توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

بارالها خواستم حرفی از دل به تو گویم ، گفت خود می داند از دل.

بارالها خواستم دل برایت باز یا همراز خوانم ، باز گفت او خود ز تو خوشتر بداند.

بارالها چشم را روزی ببستم تا تو را بینم ولی چشم گفت که بستی تا خودت بینی نه او را.

بارالها یک شبی گفتم به غیر از تو ندارم ، اما چو فردا شد بدیدی غیر بسیار دارم و تنها تو را با خود ندارم.

بارالها هرچه خواستم با تو باشم بیشتر بی تو نشستم  چونکه با تو نی که با خود هر جا نشستم.

بارالها آبروئی بر در کویت ندارم تا میان عاشقانت صف ببندم ، ابرویم ده.

بارالها سالهاست که کار تو شد شرمنده کردن ، کار من شرمندگی.

بارالها سالها دیدی چه کردم گفتی اما من ندیدم پس بیا. 

بارالها آمدم یکبار دیگر دست رنجورم بگیر...


نوشته شده در سه شنبه 92/4/25ساعت 2:36 صبح توسط کاظم | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی قدرتم نیست بگویم یا الهی بگذر از من ، قدرتم ده.

الهی قدرتم نیست که تا درب سرایت بدوم پس قدرتم ده.

الهی من اگر مانده ز درگاه توام نه که از روی تقابل ، بلکه از ضعف من ضعیف تنهاست.

الهی اگر هر روز توبه ام را من شکستم باز نیز توبه کنان بر در عفوت می زنم مشت ، بپذیر این بد هر روزه خود را.

الهی سالها دور ز تو گشت و گذار کردم و دیدم جز تو هیچ کس نبُـود هر خانه و هر ساعت از روز.

الهی آمدم باز در این ماه ضیافت بسراغت تا که شاید پای من را به در خانه خود بندی و تا آخر بکنارت بنشینم به تماشا. ...


نوشته شده در سه شنبه 92/4/25ساعت 2:13 صبح توسط کاظم | نظرات ()
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز