سفارش تبلیغ
صبا ویژن

الهی بلاگ

گاه گاهی یاد دوست

بسم الله الرحمن الرحیم

بارالها خواستم حرفی از دل به تو گویم ، گفت خود می داند از دل.

بارالها خواستم دل برایت باز یا همراز خوانم ، باز گفت او خود ز تو خوشتر بداند.

بارالها چشم را روزی ببستم تا تو را بینم ولی چشم گفت که بستی تا خودت بینی نه او را.

بارالها یک شبی گفتم به غیر از تو ندارم ، اما چو فردا شد بدیدی غیر بسیار دارم و تنها تو را با خود ندارم.

بارالها هرچه خواستم با تو باشم بیشتر بی تو نشستم  چونکه با تو نی که با خود هر جا نشستم.

بارالها آبروئی بر در کویت ندارم تا میان عاشقانت صف ببندم ، ابرویم ده.

بارالها سالهاست که کار تو شد شرمنده کردن ، کار من شرمندگی.

بارالها سالها دیدی چه کردم گفتی اما من ندیدم پس بیا. 

بارالها آمدم یکبار دیگر دست رنجورم بگیر...


نوشته شده در سه شنبه 92/4/25ساعت 2:36 صبح توسط کاظم | نظرات ()