سفارش تبلیغ
صبا ویژن

الهی بلاگ

گاه گاهی یاد دوست

بسم الله الرحمن الرحیم

توانگری شب خانه آمد دید فرزند نیست.

گفت: کجاست فرزند دلبندم.

گفتند: چون دید برایش آنچه می خواست نخریده ای قهر کرد و رفت به اتاقش.

اما چند کوچه پایین تر ...

تهیدستی شب با خستگی و خجالت به آرامی وارد خانه شد و گوشه ای ساکت نشست. با گوشه چشم دید فرزندش زیر پتو خوابیده است و تعجب کرد.

گفت: چه شده فرزندم پاره تنم زود به خواب رفته.

گفتند: چون پول نداشتی دفتر مدرسه برایش بگیری ، زود خوابید تا نبیند خجالت می کشی...


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/26ساعت 1:59 صبح توسط کاظم | نظرات ()